جدول جو
جدول جو

معنی تشفی یافتن - جستجوی لغت در جدول جو

تشفی یافتن
شفا یافتن، آسودگی یافتن دلخوشی یافتن
تصویری از تشفی یافتن
تصویر تشفی یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تشفی یافتن
شفایافتن، بهبود یافتن، مداوا شدن، معالجه شدن، تسلی یافتن، دل آسوده شدن، دل خوشی یافتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَفْ کَ دَ)
کامیابی یافتن. موفق شدن. کامروا و برآورده خواهش شدن. توانایی یافتن از خدا در برآوردن خواهش:
اگر بشناختی خود را به تحقیق
هم از عرفان حق یابی تو توفیق.
ناصرخسرو.
و در این وقت بی سابقۀ حقی به حسن عهد توفیق یافت. (کلیله و دمنه). و نیز اگر ملوک گذشته که نام ایشان در مقدمۀ این فصل یاد کرده شده است از این نوع توفیقی یافتند و سخنان حکما را عزیز داشتند.... (کلیله و دمنه).
می کنم جهدی کزین خضرای خذلان بگذرم
حبّذا روزی کزین توفیق یابم حبّذا.
خاقانی.
خلاصی ده که روی از خود بتابم
به خدمت کردنت توفیق یابم.
نظامی.
توفیق عشق روی تو گنجیست تا که یافت
باز اتفاق وصل تو گوئیست تا که برد.
سعدی.
رجوع به توفیق و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(خَ رَ / رِ نِ / نَ دَ)
خوب شدن. به شدن. ابلال. بلول. ابتلال. تبلل. استبلال. به شدن از بیماری. صحت یافتن. بهبود یافتن. تندرست شدن. (یادداشت مؤلف). استشفاء. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). اشتفاء. (منتهی الارب). بهبود یافتن (ازمرض). معالجه شدن. (فرهنگ فارسی معین) :
دم عیسوی جوی کآسیب جان را
ز داروی ترسا شفایی نیابی.
خاقانی.
که به دعای عابد خواهرشان شفا یافته. (گلستان). آورده اند که در همان هفته شفا یافت. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تشرف یافتن
تصویر تشرف یافتن
شرف یافتن بزرگی یافتن، بحضور بزرگی رسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشکیل یافتن
تصویر تشکیل یافتن
بر پاشدن بپاشدن درست شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسلی یافتن
تصویر تسلی یافتن
رهایی یافتن از اندوه آرامش یافتن دلشاد شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توفیق یافتن
تصویر توفیق یافتن
موفق شدن، کامیابی یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شفا یافتن
تصویر شفا یافتن
بهبود و تندرست شدن، استشفا
فرهنگ لغت هوشیار
شکل گرفتن برپا شدن، به پا شدن، درست شدن، تشکیل شدن، تکوین یافتن، به وجود آمدن،
فرهنگ واژه مترادف متضاد